ما را دنبال کنید

جستجوگر

بنر سایت

تبلیغات

موضوعات

  • گالری عکس
  • عکس دانشجویان دانشگاه محقق(عکس های خودتون رو برای ما ارسال کنید) 169
  • عکس دانشجویان سایر دانشگاه ها(عکس های خودتون رو برای ما ارسال کنید) 59
  • مدل های ایرانی پسر(اگر فکر میکنید مدلید عکستونو بفرستید) 7
  • مدل های ایرانی دختر(اگر فکر میکنید مدلید عکستونو بفرستید) 2
  • عکس کودک شما(عکس فرزند خوشگلتونو برامون بفرستید) 13
  • عکس قدیمی از کسانی که از بین ما رفتند (دوستان و آشنایان و خانواده و پدربزرگ یا مادربزرگ) 4
  • عکس های قدیمی از شما و هرکس که دوستش دارید یا مکان هایی که دوستش دارید 4
  • عکس های متحرک 87
  • عکس های عاشقانه 115
  • عکس های مذهبی 76
  • عکس های جالب 401
  • عکس های ماشین و موتور 10
  • عکس های حیوانات 31
  • عکس خنده دار 193
  • عکس های علمی 76
  • عکس های طبیعت 28
  • عکس های آموزشی 64
  • عکس های تاریخی 9
  • عکس مقبره 4
  • عکس های قدیمی 4
  • عکس دختران 12
  • عکس پسران 7
  • عکس بازیگران ایرانی زن 3
  • عکس بازیگران ایرانی مرد 3
  • عکس بازیگران خارجی زن 2
  • عکس بازیگران خارجی مرد 3
  • عکس خوانندگان ایرانی مرد 8
  • عکس ورزشی 15
  • عکس خوانندگان ایرانی زن 0
  • عکس خوانندگان خارجی مرد 0
  • عکس خوانندگان خارجی زن 0
  • عکس کودکان 5
  • عکس مدل ها و مانکن ها 1
  • طنز پردازان 8
  • متن
  • متن طنز 56
  • متن ورزشی 4
  • متن تاریخی 13
  • اخبار 167
  • متن علمی 179
  • متن عاشقانه 59
  • آشپزی 3
  • سایر متون 200
  • لایحه مجازات اسلامی 1
  • تغذیه 2
  • برنامه های کاربردی
  • برنامه برای گوشی نوکیا 7
  • برنامه برای گوشی سونی اریکسون 7
  • برنامه برای گوشی های اندروئید 5
  • برنامه برای گوشی های ایفون 4
  • برنامه برای گوشی ال جی 3
  • برنامه برای گوشی سامسونگ 6
  • برنامه برای گوشی گالکسی 4
  • برنامه های کاربردی 26
  • مرورگر 9
  • بازی 2
  • برنامه برای کامپیوتر 16
  • آهنگ
  • اهنگ های ایرانی 62
  • اهنگ های خارجی 16
  • اهنگ های خنده دار 10
  • نوحه 37
  • اهنگ های مذهبی 50
  • اهنگ های جالب 66
  • اهنگ های علمی 7
  • اهنگ های فیلم ها 26
  • اهنگ های مجاز 55
  • اهنگ های غیر مجاز 47
  • پخش آهنگ رایگان 13
  • sms
  • اس ام اس عاشقانه 3
  • اس ام اس خنده دار 2
  • اس ام اس فلسفی 2
  • اس ام اس سرکاری 1
  • اس ام اس زناشویی 1
  • اس ام اس ضدحال 0
  • اس ام اس قومیتی 0
  • سایر اس ام اس ها 25
  • فیلم
  • فیلم های ایرانی 32
  • فیلم های خارجی 25
  • سایر فیلم ها 40
  • مطلب مهم سایت
  • مخصوص مدیران سایت 58
  • اخبار دانشگاه و زمان امتحانات 42
  • مطالب علمی
  • شیمی 7
  • فیزیک 32
  • تحقیق 55
  • فیزیک حالت جامد 4
  • مکانیک کوانتوم 4
  • ابر رسانایی 1
  • فيزيك جديد 4
  • کتاب 18
  • فیزیک ذرات بنيادي 2
  • سوال 5
  • ریاضی فیزیک 5
  • کاربرد فیزیک 5
  • فیزیک لیزر 0
  • فیزیک و فناوری 2
  • فیزیک هسته اي 6
  • ریاضی 7
  • فیزیک و صنعت 1
  • کیهان شناسی 7
  • ترمودینامیک 1
  • نور و اپتیک 1
  • هواشناسی 3
  • مکانیک تحلیلی 1
  • فیزیک دما پایین 0
  • تاریخ علم 1
  • فيزيك كلاسيك 0
  • فيزيك پايه 2
  • الکترمغناطیس 0
  • !~لــژیونـــر~! 0
  • نجوم 12
  • نسبیت خاص 0
  • اخترفیزیک 7
  • فیزیک و زندگی 2
  • فیزیک پزشکی 0
  • فیزیک جو 4
  • نوبل فیزیک 2
  • فیزیک و فیزیکدانان 4
  • خبرهاي جديد فيزيك 2
  • موضوعات كاربردي 13
  • سایر و متفرقه 75
  • بازاریابی
  • استخدام بازاریاب 8
  • بازی های اینترنتی
  • clash of clans خرید و فروش اکانت و اخبار در مورد بازی 9
  • clash royal خرید و فروش اکانت و اخبار در مورد بازی 0
  • hay day خرید و فروش اکانت و اخبار در مورد بازی 0
  • سایت دانشجویان دانشگاه محقق

    • :: uma ::
    • :: اطلاعات شما ::
    • آي پي : 18.191.68.50
    • مرورگر : Safari 5.1
    • سيستم عامل :

    خبرنامه

    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود

    عضویت / ورود

  • فراموشی رمز عبور
  • نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد

    دانشجویان فیزیک دانشگاه محقق اردبیلی

    مادر من فقط یک چشم داشت . من از او متنفر بودم .او همیشه مایه خجالت من بود .مادرم برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه ها غذا می پخت .

    یک روز او به دم مدرسه آمد تا مرا با خود به خانه ببرد .من خیلی خجالت کشیدم .آخر او چطور توانست این کار را با من بکند ؟به ر وی خود نیاوردم ،فقط با تنفر نگاهی به او کردم و فورا از آنجا دور شدم .

    روز بعد یکی از هم کلاسی ها مرا مسخره کرد و گفت :«هووو...مامان تو فقط یک چشم داره»

    فقط یک جوری دلم می خواست یک جوری خودم را گم و گور کنم .کاش زمین دهان باز می کرد و مرا ... کاش مادرم یک جوری گم و گور می شد ...

    روز بعد به مادرم گفتم «اگر می خواهی من را شاد و خوشحال کنی ،چرا نمی میری ؟ »

    او هیچ جواب نداد .

    حتی یک لحظه هم درباره حرفی که به مادرم زدم فکر نکردم ،چون خیلی عصبانی بودم .احساسات او برای من هیچ اهمیتی نداشت.دلم می خواست از آن خانه بروم و دیگر هیچ کاری با آن نداشته باشم .

    سخت درس خواندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور بروم .در آن جا ازدواج کردم ،خانه ای برای خود خریدم و تشکیل زندگی دادم .

    من از زندگی ،بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم ،تا این که یک روز مادرم به دیدنم آمد او سال ها بود که من و نوه هایش را ندیده بود .وقتی دم در ایستاده بود،بچه ها به او خندیدند و من سرش داد کشیدم که او چرا خودش را دعوت کرده و به خانه من آمده ،آن هم بی خبر !

    سرش داد کشیدم و گفتم :«چطور جرات کردی بیایی به خونه من و بچه ها را بترسونی ؟!گم شو از این جا !همین حالا .»

    مادرم به آرامی جواب داد :«اوه ،خیلی معذرت می خواهم مثل اینکه آدرس را اشتباهی اومدم .»و بعد فورا رفت و از نظر ناپدید شد .

    یک روز در خانه ام در سنگاپور ،دعوت نامه ای برای شرکت در جشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه ای که در آن درس خوانده بود ،دریافت کردم ،ولی واقعیت را به همسرم نگفتم و وانمود کردم برای یک سفر کاری می روم .

    بعد از مراسم ،به کلبه قدیمی خودمان رفتم ،البته از روی کنجکاوی . همسایه ها گفتند که مادرم مرده است ،اما من حتی یک قطره اشک هم نریختم . آنها بنا به درخواست مادرم نامه ای از طرف او  به من دادند . در آن نامه چنین نوشته بود :

    پسر عزیز تر از جانم ،من همیشه به فکر تو بوده ام ،مرا ببخش که به خانه ات در سنگاپور آمدم و بچه هایت را ترساندم .وقتی که شنیدم که می خواهی به این جا بیایی ،خیلی خوشحال شدم ،ولی ممکن است نتوانم از جایم بلند شوم و به دیدن تو بیایم . خیلی متاسفم از اینکه وقتی داشتی بزرگ می شدی ،دائما باعث خجالت تو می شدم .آخر می دانی ... وقتی تو خیلی کوچک بودی در یک تصادف اتومبیل یکی از چشمانت را از دست دادی . من به عنوان مادر نمی توانستم تحمل کنم که تو با یک چشم بزرگ شوی ،بنابراین یکی از چشمانم را به تو دادم .برای من موجب افتخار بود که پسرم می توانست با چشم من دنیای جدید را به طور کامل ببیند .

    سخت است هنگام وداع آن گاه که درمی یابی که چشمانی که درحال عبور است پاره ای ازوجود تورانیز باخودخواهد برد.

    چقدر کوتاه بود لحظه ای که من وتو ما بودیم 
    وچه شگفت آور بود لحظه ای که نگاهم بانگاهت دل عشق را به آتش می کشاند
    لحظه ای که برای اولین باردید مت راهرگز فراموش نخواهم کرد
    آن هنگام که در زیر باران رحمت 
    خداوند مرا خیس خیس کرد
    آن روز سبد آرزوهایم را به باد سپردم 
    چون دیگر تنها آرزویم توبودی 
    می بینی هنوز که هنوز است آسمان تصویر عشق را 
    درقاب عکس خود گذاشته است 
    وچشم های دریا 
    هنوز به یاد روز جدایی ما تراست

    هر که سوداي تو دارد چه غم از هر که جهانش
    نگران تو چه انديشه و بيم از دگرانش
    آن پي مهر تو گيرد که نگيرد پي خويشش
    وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
    هر که از يار تحمل نکند يار مگويش
    وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش
    چون دل از دست به درشد مثل کره توسن
    نتوان بازگرفتن به همه شهر عنانش
    به جفايي و قفايي نرود عاشق صادق
    مژه بر هم نزند گر بزني تير و سنانش
    خفته خاک لحد را که تو ناگه به سر آيي
    عجب ار بازنيايد به تن مرده روانش
    شرم دارد چمن از قامت زيباي بلندت
    که همه عمر نبودست چنين سرو روانش
    گفتم از ورطه عشقت به صبوري به درآيم
    باز مي بينم و دريا نه پديدست کرانش
    عهد ما با تو نه عهدي که تغير بپذيرد
    بوستانيست که هرگز نزند باد خزانش
    چه گنه کردم و ديدي که تعلق ببريدي
    بنده بي جرم و خطايي نه صوابست مرانش
    نرسد ناله سعدي به کسي در همه عالم
    که نه تصديق کند کز سر درديست فغانش
    گر فلاطون به حکيمي مرض عشق بپوشد
    عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش

    گاهی اوقات باید خیانت کرد تا ارزش صداقت

    برای کسی ک تفاوت میان این دو را درک نمی کند ، مشخص شود !


    گاهی باید نبخشید کسی را ک بارها او را بخشیدی و نفهمید ،

    تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد!

    گاهی نباید صبر کرد باید رها و کرد و رفت تا بدانند ک اگر ماندی ...

    رفتن را بلد بوده ای !

    گاهی بر سر کارهایی ک برای دیگران انجام می دهی باید منت گذاشت

    تا آنرا کم اهمیت ندانند !

    گاهی باید بد بود برای کسی ک فرقِ خوب بودنت را نمی داند !

    و گاهی باید ب آدمها از دست دادن را متذکر شد !

    آدمها همیشه نمی مانند یکجا در را باز می کنند و برای همیشه می روند !


    توضیحات کامل/ادامه مطلب

    ﻣﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺪﻭﺷﯿﻢ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ

    " ﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﭼﻮ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﻣﺎ ﺯﺍﺩﻩ ﺩﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺭﻩ ﻋﺸﻖ ﺑﭙﻮﯾﯿﻢ "

    ﺩﺭ ﺩﯾﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺑﻪ ﮐﺲ ﺣﮑﻢ ﺑﻘﺎ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﻣﺎ ﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻈﺮﺑﺎﺯ ﻭ ﺣﺮﯾﻔﯿﻢ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ "

    ﺟﺰ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺲ، ﺧﻮﻥ ﻧﻈﺮﺑﺎﺯ ﺭﻭﺍ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺯ ﻋﺸﻘﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺎﺩ ﺭﻭﺍﻧﯿﻢ "

    ﺍﻧﺪﺭ ﻣﺮﺽ ﻋﺸﻖ ﺑﺠﺰ ﻋﺸﻖ ﺩﻭﺍ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻏﻢ ﻋﺎﻟﻢ "

    ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺠﺰ ﻋﺸﻖ، ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﺭﺳﻮﺍﯼ ﺟﻬﺎﻧﯿﻢ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ "

    ﻋﻤﺮﺵ ﺑﻪ ﻓﻨﺎ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﭼﻮ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﺟﺰ ﺭﺍﻩ ﻧﻈﺮ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻧﺸﻨﺎﺳﯿﻢ "

    ﺩﺭ ﻣﺬﻫﺐ ﻣﺎ ﮐﻔﺮ ﺑﺠﺰ ﺟﻮﺭ ﻭ ﺟﻔﺎ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﻣﺎ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺍﺩﺏ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ "

    ﺍﺯﺣﻠﻘﻪ ﺟﺪﺍﮔﺸﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺣﯿﺎ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﻣﺤﺼﻮﻝ ﻧﻈﺮ ﺑﺮﻃﻠﺐ ﺩﻭﺳﺖ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ "

    ﺍﻧﺪﺭ ﺳﺮ ﻣﺎ ﺟﺰ ﻃﻠﺐ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻮﺍ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﻣﺎ ﺭﻧﮓ ﻏﻢ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺰﺩﺍﯾﯿﻢ "

    ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﻫﻢ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﺮ ﺧﻠﻖ ﺧﻄﺎ ﻧﯿﺴﺖ "

    ﻣﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﻋﺸﻘﯿﻢ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﯿﻢ "

    ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺑﻪ ﺍﻭﯾﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻮﯾﯿﻢ ﭼﺮﺍ ﻫﺴﺖ ﻭﭼﺮﺍ ﻧﯿﺴﺖ "

    #مولانا


    توضیحات کامل/ادامه مطلب

    دردیمی هر دکتره ایتدیم بیان قان آغلادی//بیرمنه بیر نسخمه باخدی مطبین باغلادی//آغلادیم دوشدوم ایاقینه ددیم دردیم ندی//ددی سن مریض عشقسن مجنون کیمی//دیوانسن گت گنه یالوار نگاره//سالماسین گوزدن سنی//😔😔😔😔💔💔💔


    توضیحات کامل/ادامه مطلب

    داستان درباره سربازی است که پس از جنگ ویتنام می خواست به خانه خود بازگردد.
    سرباز قبل از این که به خانه برسد، از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت:« پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه بازگردم، ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.»

    پدر و مادر او در پاسخ گفتند:« ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم.»

    پسر ادامه داد:« ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید، او در جنگ به شدت آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم که اجازه دهید او با ما زندگی کند.»
    پدرش گفت:« پسر عزیزم، متأسفیم که این مشکل برای دوست تو بوجود آمده است. ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.»

    پسر گفت:« نه، من می خواهم که او در منزل ما زندگی کند.»

    آنها در جواب گفتند:« نه، فردی با این شرایط موجب دردسر ما خواهد بود. ما فقط مسئول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را برهم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنی.»

    در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.

    چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.
    پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند. با دیدن جسد، قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد. پسر آنها یک دست و پا داشت!

    این ماییم که پرده غفلت و زنگار عصیان ، چون خاری در چشمانمان غلتیده


    و مانع دیدار یارمان گشته است.


    این ماییم که معرفت شما را کسب نکرده وبدون شناخت ، بانگ عاشقی ویاری سر می دهیم.


    غافل از اینکه معرفت شما الفبای عاشقی است وبدون این مهم


    پا نهادن در میدان عشق ورزی کاری بس بیهوده است!


    این، مائیم که شما را تنها در دعاهای ندبه و فرج


    و در آدینه ها که دلهایمان غرق دلتنگی است، یاد می کنیم


    ودر عرصه های دیگر زندگی ، در کار و ازدواج و تحصیل و هزاران هزار لحظه


    دیگر بدست فراموشی سپرده ایم.




    بازدلم غم گرفت دوباره ماتم گرفت

    ماه محرم آمد تمام عالم گرفت
    دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود
    دلها همه آماده ی پرواز شود
    با بوی محرم الحرام تو حسین
    ایام عزا و غصه آغاز شود
    عطری که از حوالی پرچم وزیده است
    ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
    از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
    صد کوچه بازکنید محرم رسیده است
    سلام من به محرم, محرم گل زهرا
    به لطمه های ملائک, به ماتم گل زهرا
    بر سینه ی من نوشته بین الحرمین
    نصف قلبم با ابالفضل،نصف دیگر با حسین
    دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
    بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
    فردا که کسی را به کسی کاری نیست
    دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
    باز محرم رسید، ماه عزای حسین
    سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین
    کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه
    تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین
    محرم آمد و ماه عزا شد
    مه جانبازی خون خدا شد
    جوانمردان عالم را بگویید
    دوباره شور عاشورا به پا شد
    دارالنعیم زینب است
    کعبه خود تحت حریم زینب است
    عمر زینب فخر مولا بود و بس
    او به زهرا المثنی بود و بس


    http://uma.r98.ir/




    پیامک تبريك ولادت حضرت زهرا­(س) و روز زن

    میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل
    صدیقه کبری ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
    و هفته ی بزر
    گداشت مقام زن و روز مادر
    را به همه مادران تبریک و تهنیت میگوئیم . . .




    http://uma.r98.ir/


    * به سلامتي کسي که وقتي بردم گفت :
    اون رفيــــــــــــــــــــــــق منه .......
    وقتي باختم گفت : من رفيـــــــــــــــــــــــــــقتم ......


    *به سلامتي درياچه اورميه...
    نه بخاطر اينكه مظلومه فقط به خاطر اينكه هيچ وقتي اجازه نداد كسي توش غرق بشه...


    *به سلامتي‌ اون بچه‌اي که شيمي‌ درماني کرده همه ی موهاش ريخته،
    به باباش ميگه بابا من الان شدم مثل رونالدو يا روبرتو کارلوس؟
    باباش ميگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تيپ تري ....


    *به سلامتي همه اونايي که خطشون اعتباريه ولي معرفتشون دايميه!



    *به سلامتي اونايي که به پدر و مادرشون احترام ميذارن و ميدونن تو خونه اي که
    بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نميشوند .



    *به سلامتي همه باباهايي که رمز تموم کارتهاي بانکيشون شماره شناسنامشونه...



    *به سلامتي مادر که بخاطر ما هيكلش به هم خورد.


    *به سلامتي کسي که ديد تو تاکسي بغليش پول نداره
    به راننده گفت :پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن....!


    * به سلامتي بيل!
    که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر مي‌شه.


    * به سلامتي سيم خاردار!
    که پشت و رو نداره


    * به سلامتي اوني که بي کسه، ولي ناکس نيست


    * به سلامتي اوني که باخت تا رفيقش برنده باشه


    * به سلامتي آسمون که با اون همه ستاره اش يه ذره ادعا نداره
    در حالی که يه سرهنگ با سه تا ستاره اش دهن عالم و آدمو سرويس کرده


    *به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌... انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی


    * به سلامتی اونایی که
    چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه...*
    به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن...



    * به سلامتی مداد پاک کن
    که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه...



    * به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست
    ولی هنوزم شکستن بلد نیست...



    *به سلامتی مادر...
    که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه...



    *به سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن



    * گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پايين مي اندازي؟ گفت :ستاره چشمک ميزند، نميخواهم به خورشيد خيانت کنم..........

    به سلامتي همه اونايي که مثل گل آفتابگردان هستند

    ...

    درباره ما

    University of Mohaghegh Ardabili